سخنرانی TED زندگی شما چقدر جذاب است؟

داستان تد زندگی تو چقدر جذاب است؟ شاید همین چند ماه پیش بود که در دوراهی یکی از بزرگترین و مهم ترین تصمیم های شغلی ات قرار گرفتی. می توانستی بروی به عسلویه و تجربه ی کاری با مهندسان درجه یک داخلی و همچنین مهندسان خوش فکر فرانسوی را کسب کنی. می توانستی به واسطه ی این سفر از کلاس های رایگان زبان که برایت مهیا بود استفاده کنی. می توانستی سفر کنی؛ هر چند کاری. درآمدت می توانست تا 30 درصد افزایش داشته باشد در این دو سال. اما تهران گویا زندگی آرام تری را به تو هدیه می داد. آرام. flat!

داستان تد زندگی تو چقدر جذاب است؟ پارسال را یادت می آید؟ یادت می آید در شرکتی که برایشان کُد میزدی دو نفر با هم تبانی کردند و یکی از صادق ترین و با استعدادترین همکارانت را دچار دردسر کردند؟ که او به شرکت رقیب اطلاعات داخلی پروژه های آتی شرکت را داده است و مدیر هم تحت تاثیر آن ها عذر او را خواست؟ یادت می آید تو از تبانی آن دو با خبر بودی و صدایت در نیامد؟ یادت می آید شبی که پیاده چهار ساعت راه رفتی و فکر کردی و خودت را قانع کردی که «من که کار خودم را می کنم. به من چه؟» یادت می آید همکارت را وقتی داشت اتاقش را تحویل می داد؟ در بدترین حالت چه می شد؟ همکاری تو هم با آن ها قطع می شد و چه افتخاری بالاتر از این که به خاطر کرامت انسانی همکاریت را با جایی که حتی مدیرش هم به آن بهایی نمی دهد پایان داده ای. در بهترین حالت چه می شد؟ سیستمی که در آن کار می کنی را اصلاح کرده بودی.

داستان تد زندگی تو چقدر جذاب است؟ سال های انتهایی دهه ی هشتاد بود و کلاس درس شیوه های نمایش دکتر صادقی. آن روز استاد با یک سورپرایز آمد: امکان حضور تو و سه نفر دیگر از هم کلاسی ها در نمایشی که بعد از چند اکران در یکی از سالن های مستقل شهر قرار بود به ایتالیا برود و در سالن اختصاصی Teatro Potlach هفده شب اجرا برود. سختی کار آن جا بود که برای نمایش تنها یک ماه فرصت بود و این یعنی روزی چیزی حدود 15 ساعت تمرین با سختگیری های دکتر صادقی. و این یعنی شاید به درس های دیگر دانشگاه در آن ترم کمتر می رسیدی و شاید به امتحان یکی دو درس هم نمی رسیدی. تو اما نرفتی، در تلاش برای تغییر نظر همکلاسی هایت هم در یک مورد موفق بودی. نوشین پارسا و علی بیگ لو هم اکنون همراه یکی از نمایش های Teatro Potlach به کارگردانی Pino Pierlo در سی و دو کشور به صحنه رفته اند. آن ها چند سال پیش یک درس دو واحدی را پاس نکردند و ترم بعد پاس کردند.

داستان تد زندگی تو چقدر جذاب است؟ دوباره کمی جلوتر بیاییم. امسال خرداد می شود 2 سال. جلسه ی دفاع از رساله ی دکترایت در رشته ی حقوق بود. ژوری خواهش کرد از بچه ها و تو که بیرون آمفی تئاتر حضور داشته باشید. تو از همه پذیرایی می کردی و دل توی دلت نبود. بابا و مامان هم آمده بودند. در را باز کردند و رفتی کنار اساتیدت ایستادی و نمره ات اعلام شد. نمره ی ممتاز 19.33. حالا دنیا برای تو بود. برای خود خودت. عکس ها را که گرفتی، دکتر گرشاسبی یکی از قطب های وکالت ایران آمد طرف ت. گفت: «دخترم. خوشحال می شوم در دفتر من مدتی را کارآموزی بگذرانی و بعد از مدتی که همدیگر را بیشتر شناختیم در گروه حقوقی ما مشغول کار شوی.» تو یک لحظه فراموش کردی دنیا بزرگ تر از این حرف هاست که فقط برای تو باشد. با خودت گفتی: «کارآموزی؟!» «مرسی آقای دکتر. فکر نمی کنم بتونم برسم خدمتتون.» هوش ت یکهو غیبش زد. الآن یکی از حسرت هایت این است: من می توانستم در گروه حقوقی دکتر گرشاسبی مشغول به کار شوم.

از سالن Ritz-Carlton تا اینجا فاصله زیاد است، اما نه به اندازه ای که روایت های بالا تا یک TED جذاب فاصله دارند. داستان تد زندگی تو چقدر جذاب بود؟

احسان گرجی

مدرس رهبری و توسعه فردی