در هزارتوی قفسه های کتابخانه های شخصی چه می گذرد؟

پُزش برای هیچ کسی نیست. اصلا پز نیست. اتفاقا آنان که دیرینه وقتی ست مبتلایش هستند می گویند تا می توانی سکوت کن و صدایش را درنیاور. آنان یا از هیولایی می ترسند که روزی سراغ آن چه با زحمت و به زحمت تهیه دیده اند بیاید و آن را به غارت ببرد، یا در رفاقت و دلدادگی خود با این علامه های دهر به این نتیجه رسیده اند که: «هی رفیق! عقلت برسه. سکوت کن. تو هنوز خیلی نمی دانی!» رابطه ی شما با کتابخانه تان چطور است؟

من کتابخانه ام را دوست دارم چون؟

من کتابخانه ام را دوست دارم چون زیباست؟ چون ساکنین ش زیبایش کرده اند؟ چون در آن بزمی برپاست از کتاب هایی که هر کدامشان خاطره ای را نمایندگی می کنند از سال های کودکی، پرسش های نوجوانی، فراغت جوانی و عمق میانسالی؟ چون در آن آرشیو مجله هایی را ساخته ام که تاریخ گویای جامعه اند؟ هنرند؟ ادبیات ند؟ ورزش ند؟ من کتابخانه ام را دوست دارم چون در آن جزوه هایی دانشگاهی دارم صحافی شده و مرتب که زور هیچ کتاب راهنمای آکادمیکی به آن ها نمی رسد؟ چون به وقت هجرت دمار از روزگار من درآوردند بس که فربه تر شده بودند ساکنین ش؟ چون جای خالی تک تک کتاب هایی که به عاریه بردند و هیچ گاه نیاوردند هنوز هم مرهم نیافته و دردی مزمن دارد؟ من کتابخانه ام را چرا دوست دارم؟ شما کتابخانه تان را چرا دوست دارید؟

تصویری از کتابخانه ی احسان گرجی

من کتابخانه ام را دوست دارم چون …

هر یک از دلایل بالا خود کافی ست برای این که من کتابخانه ام را دوست داشته باشم، اما من کتابخانه ام را دوست دارم برای این پنج دلیل:

  • کتاب های من در کنار تعدادی از معلم ها/اساتید من بسیار آموخته اند و می آموزند به من؛
  • گروهی از کتاب های من تخصص رویاسازی دارند؛
  • گروهی دیگر از کتاب های من در هیپنوتیزم خبره اند؛
  • مجله های من من را در رصد جامعه ام دقیق تر، حساس تر و صبورتر می کنند؛
  • اینجا نمایشگاهی ست دائمی از نادانی من: می دانم بسیار بسیار بیش از وسعت کتابخانه ام نمی دانم.

هر یک از ساکنین این قفسه های شکیبا وارث هزار روایتی اند از زندگی آن هایی که روزهایی بوده اند و زیسته اند جایی دیگر در همین جهان بزرگ، از شهرزاد هزار و یک شب ها تا استاد سخن که سفر بسیار می رفت. این که کلیشه های پنجره ای رو به دنیایی که می بایست کشف شود ما را خوش آید یا بهانه ای باشد برای ناسازگاری با قطار کاغذها مهم نیست؛ این که روانه شدن در هزارتوی واگن های انبوه از انسان هایی بی سر و صدا نیز شاید جذابیت سلبریتی های مجازی را نه آنچنان به چالش بکشد اهمیت چندانی ندارد؛ آن چه اینجا مهم است روایات اورجینالی ست که نوشته شده اند این بار نه برای پسند قلب هایی قرمز از پس لشگر دنبال کنندگان، که برای ثبت رد پایی از مسیر داستان ها، اشعار، دانشگاهی، لاتین، خاطرات، مراجع، کاغذ اخبار و … تو گویی لشگر خوبان در جهانی موازی.

احسان گرجی

مدرس رهبری و توسعه فردی

شما هم برایمان بنویسید. رابطه تان با کتابخانه تان چطور است؟

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *