شما چقدر با مدیرتان دربارهی مسائل کاری دیالوگ میکنید؟
افکارسنجی مهرماه 1400 آرنجینک روی پلتفرمهای لینکداین و اینستاگرام به مدت یک هفته برگزار شد. در این ماه مجموعا 45 نفر در این نظرسنجی شرکت کردند. پرسیده بودیم آیا مسائل و مشکلات کاری را در محیط کاری با افراد «مرتبط و مفید» دیالوگ میکنید؟
- %35 پاسخ دادند که همهی مشکلات را دیالوگ میکنند.
- %27 اذعان داشتند که گاهی نااُمید هستند تا دیالوگ کنند.
- %20 اعتقاد داشتند گاهی حس امنیت ندارند تا دیالوگ کنند.
- و %18 بر این باور بودند دیالوگ در اینباره بی اثر است!
اگرچه باید برای کسب رتبه نخست توسط گزینهی «همهی مشکلات را دیالوگ میکنم» خوشحال باشیم، اما آن طرف ماجرا یک آمار عجیب و تاسفبار را نمایش میدهد: %65 از افراد حرفهای دارای شغل دارای مسائل و مشکلاتی سر کار هستند که یا به دلیل احساس نا امنی، نااُمیدی، یا قطع کامل امید و بیتفاوتی آنها را مطرح نمیکنند!
دیالوگ سازمانی یا زیبای فراموش شده
چرا دیالوگ سازمانی مهم است؟ چون یک بار سنگین را از دوش ما بر میدارد. همان حجم بزرگ ناراحتی که صبحها برای رفتن سر کار انرژی ما را میدزدد، در محیط کار تمرکز و لذت ما را به سرقت میبرد و عصرها هنگامی که در حال قدم زدن به منزل هستیم ضربهای را که به قوطی نوشیدنی رها شده بین برگهای نارنجی کنار پیادهرو میزنیم سنگینتر میکند. وقتی از چیزی سرکار ناراحتیم، چیزی مثل خوره به جانمان میافتد و آرام آرام ما را آنچنان فرسوده میکند که با خودمان، مدیرمان، همکاران، کارمان و حتی ممکن است زندگیمان یک قهر تمام عیار میکنیم. چرا؟ به همین دلیل ساده! در زمان درست و قبل از اینکه خیلی دیر شود دیالوگ سازمانی را تحویل نگرفتیم و وارد یک بازی دو سر باخت شدیم. باورتان میشود؟ 29 نفر از 49 نفر پاسخگوی نظرسنجی آرنجینک ممکن است حداقل دارای یک مشکل در محیط کار باشند که آن را با افراد مرتبط و مفید مطرح نمیکنند. نگرانکننده نیست؟
من با مدیرم حرف نمیزنم!
میترا حدود هشت ماه است در یک شرکت فروش آنلاین محصولات چوبی به عنوان کُپیرایتر مشغول است. در جلسهی سهشنبه صبحها، تیم تولید محتوا دور هم جمع میشوند، آخرین وضعیت پروژهها را گفت و گو میکنند، ددلاینها را مرور میکنند و مدیر تیم هم از پروژهها و دستاوردهای تیمهای دیگر و اثربخشی تیم آنها بر دیگر بخشهای شرکت میگوید. روز سهشنبه 16 شهریور یک اتفاق بد افتاد. مدیر تیمِ میترا از اول جلسه با حالتی عصبانی و تلخ و به اعتقاد میترا با «بیانصافی مطلق» جوری کار آنها را در تیم مورد سوال قرار داد و اجازهی صحبت کردن به آنها را نداد که همه سرخورده شدند. قضیه برای میترا اما گویا گرانتر تمام شد. اگرچه دوستان و همکارانش خیلی زود آن سهشنبه را فراموش کردند و سهشنبههای دیگر هم خوب و معمولی گذشت، اما میترا رفتار آن روز صبح مدیرش را نفهمید. حالا حدود دو ماه است میترا هر روز آن سهشنبهی لعنتی را با خودش مرور میکند. بُهت آن روز را. صدای بلند مدیر را. سکوت بد همهشان را. آن اتفاق به اندازهی 60 روز در میترا زیست کرده، رشد کرده، بزرگ شده و حالش را بد کرده. میترا اما نه میخواهد این موضوع را با مدیرش مطرح کند، نه دلش قرص است آن را با واحد منابع انسانی گفت و شنود کند. میترا بیشتر دوست دارد روزها را بشمارد تا شاید برای فروردین بعدی تصمیم بهتری برای محل کارش بگیرد.
همکاران منابع انسانی، ما مقصریم!
دیالوگ سازمانی در خلا که به وجود نمیآید! دیالوگ سازمانی یک خُردهفرهنگ سازمانی است که نیازمند طراحی، خلق، مراقبت، رشد و پرورش است. دیالوگ صحیح سازمانی نیاز به آموزش دارد. چه کاشتهایم تا چه برداشت کنیم؟ کمی از قسمتهای فانتزی HR فاصله بگیریم و به مفاهیم بنیادین مدیریت منابع انسانی نزدیکتر شویم. همکاری که با مدیرش صحبت نمیکند، مدیری که تشخیص درست ندارد ابر مشکلات بالای سر همکاران را درست ببیند، یا میبیند و نمیداند چگونه اقدام کند، همکارانی که از هم دلخورند، رخ در رخ هم لبخند میزنند اما احوالاتشان خوش نیست، همکاری که به مدیرعامل انتقاد جدی دارد و بهجای اتاق امن HR و یک دیالوگ سازمانی حرفهای آنها را در شبکههای اجتماعی با نیش و کنایه مطرح میکند؛ اینها همه شکست HR در آن سازمان است. دست به کار شویم! جریان صحیح گفت و شنود را در سازمان به راه بیاندازیم، با صبوری از آن مراقبت کنیم، ابرهای مشکلات را پاک نکنیم، ولی تخلیه کنیم، و لبخند امید را در این باره به تیمها برگردانیم.
عکس این صفحه از Priscilla Du Preez است. در تصویر معرفی از گرافیکی از alamy استفاده شده است.
احسان گرجی
دیدگاه خود را ثبت کنید
در گفتگو ها شرکت کنید.