اندیشه مثبت چگونه می تواند ما را از بحران ها دور نگه دارد؟
اندیشه مثبت چه جایی در زندگی روزمره ی شما دارد؟ شما جزو کدام گروهید؟ آن ها که در مواجهه با مشکلات راه حل-محور رفتار می کنند، یا آن ها که متخصصان بحران سازی از ناملایمات زندگی هستند؟ اندیشه مثبت یک توانایی است که بایستی آن را در خودمان پرورش دهیم و آن را بسیار تمرین کنیم تا بخشی از امضای شخصیتی ما شود. در این جستار می کوشیم با طرح سناریویی اندیشه مثبت را به خوبی بشناسیم و اثرات آن را بر زندگی هر روزه مان واکاوی کنیم.
این سناریو را با هم در نظر بگیریم:
در یک بعدازظهر داغ یک روز تعطیل بهاری که هوا دم دارد و آسمان هم نمی بارد، درست یک روز قبل از موعد چکی که بابت انجام آخرین پروژه شش ماه قبل دریافت کرده اید، در خانه نشسته اید و با نهایت بی حوصلگی در اینترنت وقت می گذرانید که پیامک زیر چرت تان را ناکام می گذارد:
سلام. ببخشید که رویم نشد زنگ بزنم. لطفا فردا برای نقد کردن چک به بانک مراجعه نکنید. شرمنده ام 🙁 من اواسط هفته به شما خبر می دهم. باز هم شرمنده ام:(
در هم می شکنید. گوشی را پرت می کنید روی کاناپه ی روبرویی و به سقف خیره می شوید که بوی بدی شما را به خودتان می آورد. پمپ آب کولر هم می سوزد. صدای لق لق تمسه ی موتور و هوای افتضاح داخل اتاق شما را کلافه می کند. در همین گیر و دار صدای دعوای همسایه ها سرِ سر و صدای بچه ها در حیاط هم بلند می شود و با لق لق خشک تسمه ی کولر نیمه جان سمفونی مرگ می سازد داخل آپارتمان. ساعت ده دقیقه به هفت است و ترجیح می دهید با خوردن یک قرص خواب آور از این بعدازظهر رویایی خلاص شوید.
اما…
می شود در آن سمفونی مرگ بود و ریتم رِگه به خود گرفت. تنها کافی ست در سرضرب ها کمی تامل کرد و روی ضدضرب ها فرود آمد. کولر را خاموش می کنید. پنجره ها را باز می کنید و پنکه ی قدیمی ناسیونال را از اتاق می آورید و روی اپن آشپزخانه قرار می دهید. پارچه ای تنظیفی را کاملا خیس می کنید و روی قفسه ی فلزی پنکه قرار می دهید تا حال اتاق جا بیاید. خوشبختانه همسایه ها از دعوا کردن خسته شده اند و راهرو آرام تر است؛ بچه ها هم همچنان مشغول بازی هستند در حیاط ولی آرام تر. به خوبی آگاه هستید که بچه ها باید بازی کنند دیگر، و به خودتان یادآوری می کنید که مگر خودتان یادتان رفته؟! ساعت هفت و بیست و چهار دقیقه است که تصمیم می گیرید یک دوش بگیرید تا حال خودتان هم به جا بیاید. قبل از آن یک لیوان بلند را تا نصفه یخ می ریزید و شربت بهار نارنج را روی یخ ها می سُرانید تا از حمام که آمدید آب را اضافه کنید و قلب تان را جلا بدهید. زیر دوش به اس ام اس بهم خوردن چک فردا فکر می کنید و این که تا اواسط هفته صبر می کنید و بهتر است طرف مقابل را هم درک بکنید. قرار بود با قسمتی از مبلغ آن چک دستی به سر و روی لپ تاپ تان بکشید که می شود آن را تا آخر هفته به تعویق بیاندازید. بقیه ش هم که قرار بود پس انداز کنید.
حسابی تر و تازه شده اید. پنکه به زیبایی هر چه تمام تر در حال انجام وظیفه است که شما می روید سراغ یک لیوان بهار نارنج خنک به عمل آمده. جواب پیامک را می دهید:
سلام. درک می کنم؛ منتظر تماس شما تا اواسط هفته هستم.
روی همان کاناپه می نشینید و به یکی از رفقای جان زنگ می زنید و یک پیاده روی-شام دلچسب برای ساعت 9:00 قرار می گذارید. خوب که خشک شدید، و بهار نارنج که خوب به جان تان نشست، می روید پشت بام و پمپ آب سوخته را از کولر جدا می کنید. چیزی حدود پنجاه دقیقه تا قرار فرصت دارید. از الکتریکی خیابان اصلی یک پمپ آب نو می خرید — هزینه ی تعمیر آن بیشتر است از خرید یک جایگزین — و کولر را با محکم کردن فولی و روغن کاری یاتاقان ها سر پا می کنید. بر می گردید به آپارتمان. دست هایتان را می شویید. لباس های تان را مرتب می کنید. یک عطر دل انگیز پاف می کنید روی خودتان. پنکه را بر می گردانید به اتاق خواب و لیوان بهار نارنج را می شویید. ده دقیقه تا قرار مانده، کفش های مموری فوم تان را به پا می زنید و با خاموش کردن چراغ های آپارتمان به سوی یک شب درجه یک حرکت می کنید.
اندیشه مثبت و رهایی از بحران
اندیشه مثبت و قابلیت دوری و رهایی از بحران یکی از شاخص های مهم رهبریت شخصی ست. آن را دست کم نگیریم. نمونه ی روایت بالا را همه ی ما بارها با مختصات گوناگون تجربه کرده ایم، و می دانیم فردا صبحِ شخصیت داستان مان اکنون فردایی متفاوت از بیداری از خوابی است که برای فراموشی مقطعی از سلسله اتفاقاتی که بحران انگاشته شدند به زور قرص می توانست اتفاق بیافتد. فردا صبح هم کولر درست است، هم شب قبل ش با پیاده روی و شام با رفیقی جان درجه یک سپری شده است، هم بهار نارنج به جان تان نشسته است، و از همه مهم تر جواب پیامکی مهم را داده اید و به درستی داده اید به طوری که او نیز می داند باید برای انجام تعهدش تا اواسط هفته تلاش بهتری انجام دهد.
اندیشه مثبت اندیشه ای راه حل-محور است که می کوشد در هنگام مواجهه با مشکلی:
- از آن بحران نسازد و دیگران را به مراسم سوگواری دعوت نکند.
- مشکل را شناسایی کند.
- ارتباط مشکل با دیگر جریانات زندگی را قطع کند تا به همه جا سرایت نکند.
- برای حل مشکل راه حل بیابد.
- آن قسمت ایزوله شده را مجددا به رویه ی عادی زندگی بازگرداند.
احسان گرجی
مدرس رهبری و توسعه فردی
بی نظیر بود.
“می شود در آن سمفونی مرگ بود و ریتم رِگه به خود گرفت. تنها کافی ست در سرضرب ها کمی تامل کرد و روی ضدضرب ها فرود آمد.”
دقیقا!
همه چیز به تصمیم ما در آن لحظه بر می گردد. می شود مثل آن شخصیت در سفرهای گالیور شد که مرتب می گفت:”من می دونستم.” و یا پایان روز را با یک دوست جان دل به پایان برد و
جریان زندگی را دنبال کرد.