از فراز و فرودهای یک زندگی الهام بخش؛ اینجا آرنجینک است، دومین پرتره از پروژه مریم میرزاخانی.
شاید همین آدمهای دور و برمان. که بسیار نمیبینیمشان، و وقتی حس رسیدن را تجربه میکنند نظرمان به آنها جلب میشود. آنهایی که میشوند همانهایی که بهشان نیاز داریم برای الهام گرفتن، برای خسته نشدن. برای امیدوار بودن. آدمهایی از جنس خودمان با همان دغدغههای بسیار خودمان. اینجا در وطن، یا دورتر، فرقی نمیکند. پوریا زمانی، برگزیدهی دورهی آموزشی نویسندگی آرنجینک و عضو جدید تیم نویسندگان، دومین پرتره از پروژهای جدی برای آرنجینک را نقاشی کرده.
در جستجوی نقشهی مغز؛ آشنایی با دکتر حسین استکی
حسین استکی سال ها قبل از آنکه بر کرسی استادی بنشیند و رهبری مهمترین پروژه های تحقیقاتی با موضوع مغز را دراختیار بگیرد یک دانش آموز عادی ولی کنجکاو بود. حسین استکی از همان سنین جوانی به آزمایش های عجیب علاقهمند بود. در خانه بزرگشان در اصفهان آزمایشگاه ویژهای برپا کرده بود تا پرندگان و دیگر جانوران را تشریح کند و آزمایش های ساده شیمی را انجام دهد، و یا درباره چیزهایی که دوست دارد مطالعه کند. همین علایق دوران نوجوانی باعث شدند که حسین استکی به سراغ پزشکی برود. مدت کوتاهی پس از آنکه به دانشگاه رفت بمب های عراق بر سر ایران فرو ریختند. همان اولین ترکش های جنگ آنقدر او را تحت تاثیر قرار دادند که به فاصله کوتاهی پس از اصابت اولین بمب ها به مهرآباد راهی مناطق جنگی شد. او و دو تن دیگر از دوستانش به سمت سرپل ذهاب رفتند. یک سری کارت خبرنگار جنگی برای عبور از پست ها جور کردند و راهی منطقه شدند. در آنجا با تصویر مردم در حال فرار و رزمنده هایی با مسلسل های ساده و خانواده هایی که در حال دفن عزیزانشان بودند روبرو شد. در جهاد دانشگاهی آن زمان یک گروه به نام اعزام فوری وجود داشت که همیشه ساکشان بسته بود و وقتی اطلاع رسانی میشد باید در عرض دو ساعت خودشان را به فرودگاه میرساندند. حسین استکی جزو این گروه بود و در بیشتر عملیات شرکت میکرد. با همه این شرایط و سختی ها او درسش را ادامه میداد. در آن زمان که بمباران میشد و آژیر میزدند، با چراغ قوه به کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی ایران در خیابان گاندی میرفت و مجله های نوروساینس را مطالعه میکرد. از سال دوم دانشگاه به این رشته و مباحث فلسفی علاقه مند شده بود و اولین کتابی که در این زمینه خواند حرکت جوهری ملاصدرا بود که او را به مبحث ارتباط مغز و ذهن کشاند.
سال 1367 که جنگ تمام شد از ایران رفت تا درسش را ادامه دهد. او در آمریکا در دانشگاه تگزاس شمالی در رشته نوروساینس یا علوم اعصاب شناختی ادامه تحصیل داد و در سال 1373 به ایران بازگشت و دو سالی در ایران بود و پس از آن به ژاپن رفت تا دوره فوق دکترایش را بگذراند. ایشان در موسسهی ریکن که بزرگترین مرکز تحقیقاتی در ژاپن است و در رشته های مختلف فعالیت میکند مشغول به کار شد. آن مرکز که به یک شهرک بزرگ شباهت داشت در طول 50 سال و با سرمایه گذاری ژاپنی ها در جایی نزدیک به توکیو ساخته شده و از نظر تجهیزات مثال زدنی بوده و است. کار حسین استکی در آنجا انجام تحقیقات پایه ای بر روی مغز و شناخت سیستم ادراک بینایی و مکانیسم های عصبی آگاهی و شناخت بود. یکی از کار های اصلی او فهمیدن این موضوع است که مغز چطور میتواند چهره ها را بشناسد و درباره ی یک موجود یا پدیده ای خاص آگاهی پیدا کند؛ در مغز انسان در حدود 86 میلیارد نورون وجود دارد که کارشان انجام محاسبات است تا به ایجاد آگاهی در هر زمینه ای کمک کند. برای او مهم بود که متوجه شود این محاسبات چطور انجام میشوند و نتیجه شان چیست؟
دکتر استکی پس از سال ها تجربه های گذشته اش را با خود به داخل کشور آورد. نتیجهی یک سری از پژوهش هایش نشان دهنده آن بود که دیدن در انسان یک پدیده پیچیده است و لزوما به این ربطی ندارد که چه تصویری به چشم شما میرسد؛ مهم فعالیت مغز شماست. او پروژه ای را از سال 1378 در آزمایشگاهی که برایش در دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی فراهم شده بود آغاز کرد. از سال 1380 نیز وارد پژوهشگاه دانش های بنیادی شد و امکانات دیگری در اختیارش قرار گرفت. این پروژه 7 سال به طول انجامید و نهایتا در سال 1385 وقتی نتایج تحقیقاتشان را منتشر کردند در همه جا سر و صدا به پا کرد. او این پروژه را که «بررسی ادراک مغزی» نام داشت توسط دو تن از دانشجویان دکترایشان و کمک مالی 400 هزار دلاری مرکز علم و فناوری ژاپن به انجام رساند. که در نهایت به عنوان مقاله برگزیده نیچر انتخاب شد و مجلات امریکایی و فرانسوی درباره ی آن گزارش های مفصلی منتشر کردند.
و اما یکی از نمونه های استفاده از علوم اعصاب در دنیای فناوری به راه اندازی یک برنامه تحقیقاتی ویژه در فیسبوک مربوط میشود. مارک زاکربرگ اخیرا تعداد کثیری از دانشمندان مطرح را که بیشتر در زمینه علوم اعصاب فعالیت کردهاند دور هم جمع کرده است تا بتواند با یک پروژه شگفت آور ذهن آدم ها را بخواند. که اگر این پروژه به نتیجه برسد رایانه با استفاده از سیستم های خاصی که دارد میتواند تشخیص بدهد که شما قصد انجام چه کاری را دارید. به عنوان مثال برای تایپ کردن یک جمله دیگر نیازی نیست حتی آن را به زبان بیاورید! تنها کافی است به آن فکر کنید تا بر روی رایانه تایپ شود.
تمامی عکسهای مطالب پروژهی مریم میرزاخانی به صورت سیاه و سفید منتشر میشوند. عکسهای سیاه و سفید ماندگارتر هستند.
پوریا زمانی
پوریا زمانی دانشجو کارشناسی ارشد فیزیک اتمی و مولکولی دانشگاه امام خمینی قزوین است. او عاشق گیم، طراحی سایت و موشن گرافیک، و علاقهمند به نوشتن و نویسندگی است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
در گفتگو ها شرکت کنید.