نام کتاب
هرمان هسه و شادمانی های کوچک
یکی از اهداف تاسیس نهاد آموزشی و مشاور OrangeInk فرهنگ سازی و ارتقاء سطحِ تفکر کردن انسانهاست. این تیم براین باور است که افراد موفق افرادی هستند که تعقل می کنند، سطحی نگر نیستند، و پیرامون مسائل اطرافشان کندوکاو می کنند و برای تحقق این چشم انداز راه اندازی کمپین هایی را در دستور کاری خود قرار داده است.
اولین کمپینی که در سال 1395 برگزار شد کمپین #در_این_تابستان_هر_هفته_یک_کتاب_بخوانیم بود. تیم OrangeInk اعتقاد دارد جامعه ای که می خواند جامعه ای پویا و خلاق است. ما ایمان داریم جامعه ای که درست می خواند و برای مطالعه ی خودش وقت می گذارد، جامعه ای آگاه و با تفکر انتقادی است.
کمپین #در_این_تابستان_هر_هفته_یک_کتاب_بخوانیم کار خود را از چهارشنبه 2 تیرماه آغاز کرد و در چهارشنبه 31 شهریور ماه به اتمام رسید. این کمپین همچنین در تابستان سال 96 برای بار دوم با معرفی 12 پیشنهاد جدید اجرا گردید. در این پویش که در کانال های اطلاع رسانی OrangeInk در جریان بود، هر هفته به معرفی یک کتاب و ارائه ی قسمتی از متن کتاب پرداخته شد. کتاب ها بر اساس چشم اندازهای OrangeInk یعنی مدیریت شخصی و سازمانی، توسعه فردی، رهبریت شخصی و سازمانی، توسعه شغلی، تیم وُرک، گسترش خلاقیت و نوآوری، و مدیریت سرمایه های انسانی انتخاب شدند.
هرمان هسه و شادمانی های کوچک
گردآوری و ترجمه: پریسا رضایی و رضا نجفی
هرمان هسه را بیشتر به عنوان یک رمان نویس می شناسیم ولی اکنون با خواندن این کتاب می توانیم هسه ی شاعر، هسه ی منتقد، هسه ی نقاش و به طور کلی شخص هسه را از دریچه ای نو باز شناسیم. با یادداشت های خصوصی تَر هسه می توانیم وارد خلوت او شویم، با رنج هایش رنج بَریم و از عشق های او سرخوش شویم. با اشعار او و توصیفاتش از طبیعت می توانیم باد و باران را بر پوست مان حس کنیم و بوی خوش جنگل های آلمان را فرو بلعیم…
این کتاب مجموعه ای ست از شادمانی های کوچک، خاطرات، اشعار، داستان های کوتاه و نامه نگاری های هرمان هسه.
صفحه ی 80:
… می توان گروه احساسات را اراده نامید یا هر آنچه به طور معمول بدان نام می نهند. من آن را عشق می نامم. خوشبختی نیز عشق است و نه چیزی دیگر. آنکه می تواند عشق بورزد، خوشبخت است. هر جنبش روح ما که با آن، روح، خود را در می یابد و زنده بودنش را حس می کند، عشق است. پس خوشبخت اوست که می تواند بسیار عشق ورزد.
اما عشق و آرزو، یکسره همسان نیستند. عشق، آرزویی درآمیخته با خرد است. عشق نمی خواهد از آن خویش سازد. عشق تنها و تنها عشق می ورزد. از این رو می توان گفت، آنکه عشق خود به جهان را در شبکه ای از اندیشه ها به سنجه می گذارد و همواره و همواره این عشق را به گوشه گوشه ی جهان گسترش می دهد، فیلسوفی خوشبخت است. اما من فیلسوف نیستم.
اگر این کتاب را در کتابفروشی های دیگر پیدا نکردید (سخت پیدا می شود!)؛ به سراغ انتشارات مروارید در خیابان انقلاب، روبروی دانشگاه تهران بروید. آنجا شانس بیشتری برای تهیه ی کتاب خواهید داشت.
رهبران آخر غذا می خورند
سایمون سینک | ترجمه: الهام نورانی پور
اگر هنگام صرف غذا با تفنگداران دریایی همراه باشید، متوجه می شوید که کم سابقه ترین افراد اول از همه غذای خود را دریافت می کنند، و با سابقه ترین ها آخرین کسانی هستند که غذایشان را می گیرند. هنگامی که شاهد این رویداد هستید، متوجه می شوید که در این موقعیت هیچ دستوری داده نمی شود. در عمق چنین عمل ساده ای نگرش تفنگداران دریایی نسبت به رهبری نهفته است. از رهبران انتظار داریم آخرین افرادی باشند که غذا می خورند، چرا که ارزش واقعی رهبری در مقدم دانستن نیاز دیگران نسبت به نیاز خود است. رهبران بزرگ برای کسانی که افتخار هدایتشان را دارند صادقانه ارزش قائل اند و این مسئله را درک می کنند که بهای واقعی امتیاز رهبری در گرو صرف نظر کردن از منافع شخصی است.
هیچ سازمانی در خلال بحران، خود به خود مدیریت نمی شود. همیشه بحران موجود را رهبر برطرف کرده است. موفقیت یا شکست سازمان به کمالات و فضیلت های رهبری بستگی دارد، نه به فراست و تیزهوشی مدیریت.
این کتاب یکی از ده ها کتاب درجه یک و بسیار با ارزش انتشارات آریانا قلم است. برای مشاهده ی خلاصه ی کتاب، فهرست کتاب و … به اینجا بروید.
سرمایهگذاری جسورانه و فرآیند مبتکرانه
تامیر آگمون و استفان شوگرن | ترجمه: روح اله کهن هوش نژاد، رضا جهان بین و رضا محمدیان امیری
فرآیند مبتکرانه در پایان قرن هجدهم پس از انقلاب صنعتی اول آغاز شد و تا امروز ادامه پیدا کرد و اکنون مهمترین ویژگی منحصربهفرد رشد اقتصادی و اجتماعیِ جهانی است که در آن زندگی میکنیم. صندوقهای VC، ایدههای نوآورانه بنیادی را به مؤلفههای اصلی رشد اقتصادی تبدیل میکنند. این تغییرات در جهان امروز بسیار سریع اتفاق میافتند و بر زندگی تکتک افراد تأثیر گذاشتهاند. این تغییرات برای مردم بسیار جذاب است. سوالاتی که در این کتاب پاسخ داده می شود:
صفحه ی 15:
اپل نمونهای است از تغییرات بنیادی مرتبط با VC. در سال 1978 دو شریک تجاری به نامهای سکویا و ماتریکس که دو صندوق VC به حساب میآمدند، بدینصورت سرمایهگذاری کردند: حدود 1.2 میلیون دلار در شرکت اپل با حدود 3 میلیون دلار ارزشگذاری پیش از سرمایهگذاری. در این زمان شرکت اپل یکی از چند شرکت نوپا در کالیفرنیا بود. این شرکت در 22 دسامبر سال 1980 عرضه عمومی شد و 4.6 میلیون سهم خود را به فروش رساند. در آن زمان ارزش هر سهم 22 دلار بود و این شرکت توانست مبلغ 101.2 میلیون دلار از فروش خود کسب نماید. آن روز قیمتها 32% افزایش یافت و ارزش بازار به 1.7 میلیارد دلار رسید. تا نیمه سال 2016 ارزش بازار شرکت اپل به بیش از 600 میلیارد دلار رسیده است. این شرکت در طول این فرآیند زندگی بسیاری از مردم را تغییر داد.
اگر جای کتاب های حوزه ی مدیریت مالی در کتابخانه تان خالیست، پیشنهاد این هفته ی ما را از دست ندهید. این کتاب توسط نشر چالش چاپ شده است.
سمفونی کفش ها
فیل نایت | ترجمه: علیرضا پارسائیان و نیلوفر خوش زبان
خالق و بنیان گزار شرکت نایک در این کتاب ماجرای شکست ها و موفقیت ها و امیدها و تلاش دائمی اش را به شیوایی روایت می کند، طوری که سمفونی کفش ها کتابی ست بی نهایت جذاب و خواندنی، همچون یک رمان پر کشش، کتابی الهام بخش که میلیون ها نفر را در دنیا مسحور خود کرده و ماه ها است جزو پر فروش ترین کتاب ها در آمریکا و اروپاست.
(متن پشت جلد کتاب)
صفحه ی 480:
وقتی پول به طرفمان سرازیر شد، کم و بیش همه مان را تحت تاثیر قرار داد. نه خیلی زیاد، و نه برای مدتی طولانی، چون هیچ کدام از ما آن قدرها پول پرست نبودیم. اما خاصیت پول همین است. چه داشته باشی اش و چه نداشته باشی اش، چه بخواهی اش و چه نخواهی اش، چه دوستش داشته باشی و چه دوستش نداشته باشی، سعی می کند روی زندگی ات تاثیر بگذارد. وظیفه ی ما به عنوان انسان این است نگذاریم این اتفاق بیافتد.
فرصت غرق شدن لابلای صفحات رتبه ی یک پرفروش های آمازون و کتاب پیشنهادی بیل گیتس را از دست ندهید.
داستان مسافر
امیرشهاب رضویان
تقریبا تمامی معلم های خلاقیت اعتقاد دارند ما ذاتا فوق العاده خلاق به دنیا می آییم، و در کودکی مان آن ها را به اجرا می گذاریم و لذتی سرشار می بریم، اما بزرگتر که می شویم خلاقیت یادمان می رود. این وسط سیستم های آموزشی، معلم ها، والدین و انتظار جامعه می توانند در ردیف متهمان قرار بگیرند. معلمی را تصور کنید که در کلاس مسابقه ی نقاشی می گذارد و شبیه ترین نقاشی به سوژه را برنده اعلام می کند! در همان لحظات نقاشی ای بسیار خلاقانه با برداشتی آزاد از سوژه ای در گالری های پاریس یا همین تهران خودمان با مبلغ بسیار زیادی به فروش می رسد. شاید غریب ترین نقاشی با سوژه، که برداشتی زیبا و پرداختی هنرمندانه دارد.
داستان مسافر امیرشهاب رضویان پر است از همین خیال پردازی های زیبا و دوست داشتنی که شما را دنبال خودش می کشد تا شما هم به این نتیجه برسید که: سبک تر از قاصدک هیچ چیزی در دنیا نیست.
صفحه ی 123:
قاصدک با یک نسیم آرام، با یک بازدم تنفس، حتی با یک مژه زدن به پرواز در می آید و مثل خیال آدم، به راحتی به هر کجا که بخواهد پرواز می کند.
این کتاب همنشینی شب نشینانه ای ست از متن و نقاشی.
مجله ی آنگاه — شماره ی 2
به سردبیری آرش تنهایی
آنگاه گنجینه است. گنجینه ای غنی همچون یک کتاب خوب در هر شماره که می بردتان به سفری کاغذی به گوشه ای که شاید هر روز با آن در تماسیم، اما نایستاده ایم، تامل نکرده ایم و خیلی ساده از کنارش رد شده ایم. بی آنکه بدانیم همان گوشه هویت مان را ساخته. دومین شماره ی آنگاه به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» می پردازد. نهادی آموزشی که خانه ی تولد بسیاری از معماران تفکر امروز ما بوده است؛ در ادبیات، در سینما، در موسیقی، در کتاب، در زندگی.
این شماره ی آنگاه آن جا اهمیت فوق العاده می یابد و راه خود را به این کمپین می جوید که بدانیم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دوران اوج ش خاستگاه بسیاری از رهبران فرهنگی و تربیتی ما بوده است و مطالعه ی گذشته ی آن از دل روایت ها و مصاحبه ها مدل درجه یکی از مدیریت این سرمایه های انسانی و رهبریتی بزرگ تر و ناب را نمایش مان می دهد. این مجله خود کلاس درس است.
صفحه ی 81: مصاحبه با بهروز غریب پور
+ آیا کانون را می توان از نو احیا کرد؟
– کانون تکرار نشدنی است. بعضی از موسسه ها و سازمان ها در دوره ای طلایی می درخشند و زمانی که به هر دلیلی متوقف می شوند دیگر تکرار نمی شوند. در این اواخر مدت کوتاهی با کانون همکاری می کردم. جالب اینکه از من می خواستند با من کانون دیگری بسازند. من هم گفتم دیگر نمی شود و آن اتفاق تکرار نشدنی است. زمانی در کانون فعال بودیم که آدم هایی مانند عباس کیارستمی، ابراهیم فروزش، غلام رضا امامی، میرمحمود موسوی، مهدی ارگانی، محمد بهشتی، مهدی حجت، امیر نادری، بهرام بیضایی، کیمیایی، مهرجویی و ابراهیم حقیقی زیر یک سقف جمع شده بودیم و اگر ساختمان را منفجر می کردند، بخشی از هنر ایران نابود می شد. کانون پدیده ای تکرار نشدنی است.
مجله ی آنگاه این خطر را دارد که با خواندن یک شماره اش خواننده ی ثابت آن می شوید و نمی توانید از آن به راحتی بگذرید. پس با احتیاط سراغ این چندماهنامه بروید.
این گفت و سخن ها…
محمود دولت آبادی
عالیجناب دولت آبادی را بسیاری بزرگترین نویسنده ی معاصرمان می دانند، با شاهکارهایشان چون کلیدَر، روزگار سپری شده ی مردم سالخورده و قطاری از دیگر سرنشینانی محترم چون این دو. این گفت و سخن ها… اما رمان نیست. قصه نیست. این کتاب مجموعه ای ست از گفتگوهای آقای دولت آبادی در جراید متفاوت در سال های مختلف که حالا به همت نشر چشمه جمع و جور شده و در تیراژ مناسب و درخور 5 هزار نسخه بهار امسال به چاپ رسیده. این کتاب راهنمای زندگی ست. این کتاب روایت داستان هایی بسیار از پستی ها و بلندی ها، افت و خیز ها و شکست ها و پیروزی های آقای دولت آبادی است. این کتاب داستان TED زندگی ایشان است!
صفحه ی 203:
+ و البته در همین سال های جنگ روی دو رمان مهم دیگر کار کردید. زوال کلنل و روزگار سپری شده ی مردم سالخورده. از این دو، روزگار سپری شده ی مردم سالخورده در زمستان 1369 منتشر شد. دو سال پس از اتمام جنگ. و انتشار زوال کلنل ماند برای بعد. در همان سال های جنگ در میان آن همه هیاهو خبر می رسد محمود دولت آبادی نامزد دریافت جایزه ی نوبل ادبیات شده است. اتفاقی بس مهم برای جامعه ی ادبی ایران. آن موقع کجا بودید؟
– آن موقع ایران نبودم. به گمانم به دعوت انشگاه میشیگان به آمریکا رفته بودم. در آن جا پیشنهاد یک بورس نُه ماهه با حقوق و مزایای بسیار بالا به من شد و گفته شد که اگر بپذیرم و بمانم، کلیدر به انگلیسی ترجمه خواهد شد و ترجمه ی انگلیسی آن بخت دریافت جایزه ی نوبل ادبیات را افزایش خواهد داد. آن ها مطمئن بودند این جایزه با ترجمه ی کلیدر به من اهدا خواهد شد. مجموعه ی کلیدر به فارسی منتشر شده بود. و هنوز به هیچ زبان دیگری برگردانده نشده و استدلال این بود کتابی که بی هیچ ترجمه ای نامزد شده است، اگر ترجمه شود حتما جایزه را می برد. اما نمی توانستم اقامت در امریکا را بپذیرم. باید بازمی گشتم و به زندگی ام، و به نوشتن ادامه ی روزگار سپری شده ی مردم سالخورده. آن کتاب فقط در ایران می شد نوشته شود. پس نمی توانستم خودم را برای اقامت قانع کنم. بالاخره بازگشتم.
روزگاری که کتابخانه ی هر ایرانی شد محل آمد و شد کتاب هایی مثل این کتاب، آن روزگاران روزگارانِ بی نظیری ست.
نفحات نفت
رضا امیرخانی
این کتاب از آن هایی ست که وقتی استارت بزنیدش دیگر زمین گذاشتن ش کار راحتی نیست، اصلا. کتاب همانطور که از نام ش هویداست از نفت است و البته بر نفت! از ناکارآمدی هایی که خیالی راحت از بودن همیشگی نفت برایمان آورده، و خلاقیت هایی که با وجود آن بهایی نمی بینند؛ و کارآفرینی هایی که رونقی. نفحات نفت جَستار بلندی ست به قلم توانا و دوست داشتنی نویسنده ای محبوب.
صفحه ی 43:
مهندسِ کارآفرینِ سابق می گفت که نشانی به نظرم خیلی آشنا بود. نشانی نزدیک بود به کارخانه ای که بعضی دستگاه هاش را ساخته بودم و نصب کرده بودم. هر چه به مقصد نزدیک تر می شدم، بیشتر شک برم می داشت. مهندس می گفت عاقبت رسیدیم به مقصد.
رئیسِ سابق کارخانه هم کت و شلوار و کرواتی پوشیده بود و امر و نهی می کرد به گارسن ها و مهمان ها را راه نمایی می کرد. مرا که دید، تلخ خندید و توضیح داد:
– حالا نه گرفتارِ قانان ! هستیم، نه گرفتارِ مالیات، نه گرفتارِ محیطِ زیست، نه گرفتارِ تعرفه ی واردات و پاداشِ صادرات…
امیرخانی در دانشگاه شریف مکانیک خوانده؛ و حالا نویسنده ای خوش قلم است! نویسنده ی مهندس کم نداریم. یکی دیگر هم در بین کتاب های قبلی این صفحه هست.
چگونه در عصر دیجیتال عقب نمانیم
تام چتفیلد | مترجم: ندا شادنظر
سواد دیجیتال (Digital Literacy) به شناخت درست و حضور صحیح افراد در دنیای دیجیتال — مثل نحوه ی استفاده از ابزار دیجیتال، حضور در شبکه های اجتماعی، گسترش شبکه ی حرفه ای در بستر دیجیتال و … — اشاره دارد. سواد یا دانش دیجیتال اصولا در سیلابس آموزشی ما جایی نداشته و بهتر است ما خودمان آن را کسب کنیم. همچنین، شهروندان با سواد دیجیتال مناسب جزو شهروندان برتر یک کشور به حساب می آیند.
ما می توانیم بخشی از ساعات روزمان را بدون استفاده از فن آوری دیجیتال سپری کنیم؛ مثلا تصمیم بگیریم صبح ها برای کسی ایمیل نفرستیم، یا هنگام ملاقات با دیگران یا صرف غذا، تلفن همراهمان را خاموش کنیم، یا بعضی از روزها یا ساعت های خاصی از روز، اصلا از دستگاه های دیجیتال استفاده نکنیم، یا به جای آن که دست کم بیست ایمیل با دوست مان رد و بدل کنیم، به دیدار او برویم.
این کتاب از سری مدرسه ی زندگی (THE SCHOOL OF LIFE) نشر هنوز است. سری مدرسه ی زندگی عناوین بسیار جذابی دارد و می تواند به یکی از پر ترافیک ترین قسمت های کتابخانه ی شما تبدیل شود.
خانه ای با شیروانی قرمز | گفتگو با عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو
مرجان صائبی
چشم هایتان را ببندید. شما در حال تجربه ی یک رویای رنگی هستید. شما پرت شده اید به تونل زمان و در حال مزه ی یک تجربه ی ناب هستید. این تجربه را عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو دارند برای شما نقاشی می کنند.
+ آغداشلو: آن زمان در خانه ی مادرم زندگی می کردم.
– کیارستمی: وارد خانه ی شما که می شدیم اتاقت پنجره ای رو به کوچه داشت و اولین اتاق سمت راست بود. اگر اشتباه می کنم بگو، اشکالی ندارد…
+ آغداشلو: بله در کوچه فردوس بود.
– کیاارستمی: و چیزی که خاطرم نیست این است که چطور شد آیدین مرا به خانه اش دعوت کرد؟ چون هر چی خاطره از آن دوره دارم این بود که هیچ لطفی به من نشان نمی داد. ولی خاطرم هست که به منزلشان رفتم. چرا رفتم؟ یا اشتباه می کنم که به منزلشان رفته ام، یا خیال می کنم که به من لطف نداشته؟
+ آغداشلو: خیال می کنی!
این کتاب را نشر ثالث در سال 95 به همراه 16 صفحه عکس گلاسه ی رنگی از این ملاقات به قیمت 12000 تومان منتشر کرد.
اسکارلت دهه ی شصت (مجموعه شعر)
سجاد افشاریان
سجاد افشاریان را اکثر ما با استندآپ کمدی اش در برنامه ی خندوانه به یاد می آوریم. او نویسنده و بازیگر تاتر و تلویزیون و کارگردان تاتر است و مدیریت هنری گروه موسیقی را نیز در کارنامه ش دارد. اسکارلت دهه ی شصت مجموعه اشعار اوست که برای اولین بار در نمایشگاه کتاب سال 96 به فروش رسید و خیلی زود چندین تجدید چاپ خورد. پنجاه و چهار قطعه شعر در این کتاب حضور دارند که حال شان خوب است و حال شما را نیز می توانند به شدت خوب کنند.
بخشی از شعر شماره ی یک:
حالِ خوبی ندارم مادر
دلتنگی هم که ماشه اش را نمی چکاند
خواهرم با شوهرش به تهران آمده
دلم می خواست خوش شان کنم
اما هیچ خوشی در سفره ندارم
تصمیم دارم فیلمی بازی کنم
تا شاید در یکی از ماه های رمضان
افطارت را
با بازپخشش از شبکه های استانی باز کنی
…
این کتاب از مجموعه ی «جهان تازه ی شعر» نشر چشمه است. مجموعه ی ارزشمندی ست این جهان. امتحانش کنید.
چگونه کتاب نخوانیم
دن ویلبر | مترجم: حمیده پشتوان
چگونه کتاب نخوانیم را بخوانید، و وارد بازی پیچیده ای شوید. شما گول خورده اید! با خواندن این کتاب طنز با کتاب هایی آشنا می شوید که همانطور که در پشت جلد این کتاب آمده بعید است که بتوانید بر حس کنجکاوی تان در مورد آن ها غلبه کنید و به سراغ آن ها نروید. به همین راحتی با دستان خودتان خودتان را نابود کرده اید!
صفحه ی 108:
ترجمه ی عبارت های رایج مرتبط با کتاب:
– وقتی یکی می گوید «من این کتاب رو خوندم ولی خیلی وقت پیش بود.» در واقع دارد می گوید «اصلا این کتاب رو نخوندم.»
– وقتی یکی می گوید «دوستش داشتم. واقعا روان بود.» در واقع دارد می گوید «اصلا این کتاب رو نخوندم.» یا «اصلا چیزی تو این مایه ها نخوندم.»
– وقتی یکی می گوید «باب میل من نیست.» در واقع دارد می گوید «از هیچی خوشم نمیاد، مخصوصا کتاب.»
– وقی یکی می گوید «همیشه دلم می خواسته این کتاب رو بخونم.» در واقع دارد می گوید «اصلا نمی دونم راجع به چی دارید حرف می زنید.»
– وقتی یکی می گوید «عاشق این کتابم.» در واقع دارد می گوید «از دوران دانشجویی به بعد، این اولین کتابیه که تا ته خوندم.»
«یه نشونه بذارید صفحه ی 165. این جوری هر کی ببینه فکر می کنه دارید کتاب رو تموم می کنین. کتاب رو همه جا همراه خودتون ببرین! این باعث میشه مردم بهتون توجه کنن و باهاتون حرف بزنن».
از متن کتاب.
باشگاه مغز (1)
حامد اختیاری – تارا رضاپور
کتاب باشگاه مغز 1 نوشته شده است تا شما – البته مغزتان – را این روزها هم یک لحظه تنها نگذارد. کتاب 16 پله دارد که در هر پله شما با تمرین ها و آموزه-های علمی برای پرورش و سرحال نگه داشتن مغزتان در 7 حیطه ی حافظه، توجه، مهارت های بصری-فضایی، حل مساله و منطق، مهارت های محاسباتی، بازشناسی چهره و احساسات و مهارت های کلامی مواجه می شوید.
صفحه ی 247:
کدام شکل از تصاویر باید به جای علامت سوال قرار بگیرد؟
آن روزها کتاب های آمادگی آزمون تیزهوشان پُر از این تمرین ها بود. بایستی در یک نگاه می گفتی کدام حرف در سری طولانی حروف با بقیه فرق دارد. بایستی خرگوش را نه از آن همه پیچ در پیچ، که از راهی بسیار ساده تر به هویج می رساندی…
گوگل چگونه کار می کند
اریک اشمیت – جاناتان روزنبرگ | مترجم: فاطمه مشایخی
در این کتاب که توسط مدیران ارشد گوگل نوشته شده، با سیاست های کلی گوگل برای رسیدن به هدفش یعنی «گوگل در خدمت مردم» آشنا می شویم. در این کتاب متوجه می شویم که چرا گوگل نسبت به رقبای خود پیشرفت بسیاری داشته و چطور به یکی از قدرتمند ترین شرکتهای فناوری تبدیل شده است. در واقع مستندی است از کارکرد گوگل و فرهنگ آن.
صفحه ی 216:
بایدها و نبایدهای استخدام در گوگل
– افرادی را استخدام کنید که باهوش تر و داناتر از شما هستند.
– افرادی را استخدام نکنید که نمی توانید از آن ها یاد بگیرید یا توسط آن ها به چالش کشیده نمی شوید.
– افرادی را استخدام کنید که کارها را تمام می کنند.
– افرادی را استخدام نکنید که فقط به مشکلات فکر می کنند.
– افرادی را استخدام کنید که همه فن حریف هستند و استعدادها و توانمندی های منحصر به فرد دارند.
– افرادی را استخدام نکنید که فقط زنده هستند تا کار کنند.
– افرادی را استخدام کنید که اخلاق مدار و اجتماعی هستند.
– افرادی را استخدام نکنید که سیاست باز یا فریبکار هستند.
– تنها وقتی استخدام کنید که یک متقاضی عالی پیدا کرده اید.
– به چیز کمتری راضی نشوید.
فقط بی پروایان جاودانند. این یکی از قشنگ ترین جملاتی است که از کتاب گوگل چگونه کار می کند می توان آموخت.
هفت روایت خصوصی
حبیبه جعفریان
سید موسی صدر – امام موسی صدر – را خیلی هایمان نمی شناسیم. اگر هم بشناسیم، تصویر جعل شده ای داریم از ایشان. نمی دانیم او ایرانی ست. نمی-دانیم روزهای شهریور که می شود سالروز ربودن شان است به دست تروریستی به نام قذافی. نمی شناسیم امام موسی صدر را. نمی دانیم مبتکر دیالوگ بوده-اند و با همین هنرشان، و علم شان، و ممارست شان، گفتگوی تمدن ها را بنا نهادند در لبنان پُر حادثه. نمی دانیم برای حفظ کرامت انسانی چه زحمت ها که نکشیدند. چه خطرها که نکردند. این کتاب هفت روایتِ خصوصی ست از ایشان.
صفحه ی 74: روایت 3: حورا صدر، دختر:
تو مهارت و ظرافت عجیبی داشتی در این کار. در این که به آدم ها توانایی دیدن خودشان را بدهی، مخصوصا درباره ی زن ها این طور بود. برای خواهرهایت تو این نقش را داشتی. برای خواهر زاده ات فاطمه، برای ما، برای ام غیاث، برای بیشتر زن هایی که این شانس را پیدا کرده بودند که حتی یک بار، فقط یک بار، تو را در زندگی شان ببینند. تو به نفسِ زن بودن احترام می گذاشتی. وقتی تازه رفته بودم فرانسه و قرار بود تو بیایی، یادت هست چه کار عجیبی کردی؟ از من خواستی بیایم فرودگاه شارل دوگل دنبالت. من یک سال هم نشده بود که رفته بودم آن جا و فقط 15 سالم بود. تو داشتی می آمدی پاریس و به من تلفن زدی که بیایم فرودگاه دنبالت. الآن یادم نیست که چطور شده بود که من تنها بودم. صدری کجا بود؟ می دانستم که چون می خواستی کسی چندان خبردار نشود به کسی از دوستانت هم نگفته بودی و قرار شد من بیایم. هنوز هم که فکرش را می کنم بُهت خودم را یادم هست. می بینم خودم همین الآن اجازه ی این تجربه را به دخترم نمی دهم. یعنی نه خونسردی اش را دارم نه اعتماد به نفس اش را، ولی بابای من داشت. این اعتماد را انگار به تربیتی که ما را کرده بود و به خودِ من داشت و رفتارش به من هم حس توانستن داد… مسیرهای مترو را پیدا کردم – راه دور بود خیلی – پرس و جو کردم و خودم را به فرودگاه رساندم و مزه ی این ماجراجویی و حس توانایی ای که به ام داد هنوز زیر دندانم هست.
این که چرا چهره ی همچین بزرگی را به ما در مدرسه و دانشگاه نشان ندادند، این که چرا در رسانه ها تصویر کمرنگی از ایشان وجود دارد، اگر داشته باشد، این که چرا سرنوشت آقای صدر هنوز مشخص نشده است بعد از سی و هشت سال، همه مهم اند. اما مهم تر این است که ما چرا از امام موسی صدر کمتر خوانده ایم؟
رهبری
سِر الکس فرگوسن | ترجمه: شایان سادات
راهکارها و خاطرات بسیار بسیار زیبایی از تجربیات و رهبریت نزدیک به سه دهه از تیم منچستر یونایتد روی کاغذ آمده است. کتاب رهبری مملو از نکات آموزنده و جالبی برای رهبران، مدیران، جاه طلبان و بسیاری اقشار دیگر می باشد که همیشه برای پیشرفت و ارتقای خودشان تلاش کرده و ارزش بالایی رو قائل بوده اند و هستند. کتابی که به صراحت از صبر و شکیبایی، تامل پیاپی بر حرفه ی خود و طعمی پایان ناپذیر از موفقیت حرف می زند.
صفحه ی 104:
مطمئنا نمی توانید با کتک زدن افراد با میله ای فلزی انتظار بهترین عملکرد را از آن ها داشته باشید، بلکه باید این کار را با ابراز احترام، عادت دادن آن ها به پیروزی و متقاعد ساختن شان به توانایی خود در بهبود عملکرد انجام داد. مربی خاصی را نمی شناسم که با حکومت وحشت توانسته باشد دوره ی طولانی موفقیتی را حفظ کرده باشد. یکی از مهمترین کلمات در زبان انگلیسی «آفرین» است. بخش مهمی از رهبری، استخراج پنج درصد حیاتی عملکردی است که افراد خودشان هم از وجود آن بی خبرند.
صفحه ی 110:
وقتی رایان گیگز در وقت بین دو نیمه ی بازی مقابل یوونتوس در 1996-1997 مقابل من ایستاد و جر و بحث راه انداخت، در نیمه ی دوم او را روی نیمکت نشاندم. وقتی پل اسکولز، یکی از بهترین بازیکنانی که تا به حال پیراهن منچستر یونایتد را به تن کرده، چند تکل اشتباه رفت که منجر به کارت قرمز شد، او را تنبیه و سرزنش می کردم چون کار او برای کل تیم دردسر درست می کرد. یک بازیکن هر چقدر هم که ارزش مند بود، هیچ وقت فراتر از قانون قرار نمی گرفت.
الکس فرگوسن هرگز در دوران بازیگریش به اندازه ی دوران مربیگریش موفق نبود و دلیل اون رو هم میشه به راحتی در کتاب زیبای رهبری وی جستجو کرد.
از دو که حرف می زنم، از چه حرف می زنم
هاروکی موراکامی | ترجمه: مجتبی ویسی
هاروکی موراکامی در توصیف کتابش می گوید: ”این کتاب در برگیرنده نکاتی ست که می توان از آن ها تحت عنوان درس های زندگی یاد کرد، هرچند خود من هیچ یک از آن ها را فی نفسه فلسفه نمی نامم. درس ها و آموزه هایی شخصی هستند، شاید نه چندان دندان پیر، که از طریق وا داشتن بدن به حرکت فرا گرفته ام و به واسطه آن ها کشف کرده ام که رنج کشیدن اختیاری است.”
صفحه ی 64:
به سه دلیل در آن رقابت ناکام ماندم: تمرین ناکافی، تمرین ناکافی و تمرین ناکافی. مختصر و مفید، دلیلش همین بود. نه تمرینات دامنه دار و مکفی انجام داده بودم و نه وزنم را پایین آورده بودم. بیآنکه خود متوجه باشم دچار غرور کاذب شده بودم . فکر می کردم با همان تمرینات نیمبند هم می توان به نتیجه ای درخور دست یافت. اما میان اطمینان نابجا و غرور بجا فاصله ای هست به نازکی برگ گل…
… طولی نکشید که دور سیگار را هم خط کشیدم. ترک سیگار در واقع یکی از نتایج طبیعی دویدن های هر روزه به حساب می آمد. کار ساده ای نبود ولی من نمی توانستم هم خوب سیگار بکشم و هم خوب بدوم. شوروشوق دویدن و بیشتر دویدن محرک نیرومندی شد تا دیگر سراغ دود نروم و بر وسوسه های بعدی آن نیز غلبه کنم. ترک سیگار همچنین به حرکتی نمادین برای وداع با زندگی پیشینم شباهت داشت.
خواندن این کتاب از آن جا اهمیت می یابد که انسان را به وضوح در برابر خودِ خودش به تصویر می کشد و خاطرات نویسنده را در مورد موضوع ساده ای مثل دویدن به نکات دیگر زندگی پیوند می دهد.
از قرو قمبیل های قلمی بی قال و قیل!
بزرگمهر حسین پور
وجودشان خیالت را راحت می کند. آن ها اهل قیل و قال نیستند، آن ها وارثان تصویرگران کتیبه ها و غارها هستند. آن ها مشق تاریخ می کنند در این دنیای پر قیل و قال. هر صفحه ی کتاب هایشان آینه ای با جیوه ی طنز است از تک تک روزهای تلخ و شیرین تا به امروز. آن ها قلم شان پر از شرافت است. قلم موی شان استاد شناساندن حیله گران یک جامعه است. آن ها جلای صداقت می زنند بر اوراق آرشیو یک کشور.
صفحه ی 68:
تاریخ را می توان نوشت. تاریخ را می توان روایت کرد. تاریخ را می توان کشید. خیالت را راحت می کند بزرگمهر حسین پور. او تاریخ را می کشد؛ در از قر و قمبیل های قلمی بی قال و قیل ش.
نشریه تحلیلی فرهنگی روایت
به سردبیریِ شمیم مستقیمی
ترویج تفکر و تفکرگرایی اصولا کار دشواری ست. یعنی به این دشواری ها نبود. اما شده است. در روزگاری که ساخته ایم ما برای خودمان، که مختصات ش به اندازه ی حوصله ی خواندن و خوانش صحیح یک خط هم نیست، که نمی خوانیم و رقابت فوروارد کردن یک پست را داریم، که گوش نمی دهیم و عطش share کردن داریم، که به ندرت پیش می آید آن هم از روی اتفاق به خواندن خط سوم یک ایمیل برسیم، که روزنامه مان شده است صفحه ی چند اینچی گوشی هوشمندمان…
صفحه ی 86: در گفتگو با دکتر عباس کاظمی
… سیاستمداران معمولا قربانی کوری در برابر گزینه های دیگر می شوند. فرض کنیم شهر تو برای ساختن یک مجموعه ورزشی در یک قطعه زمین خالی برنامه ریزی می کند. طرفداران طرح مدعی اند چنین مجموعه ای برای مردم، چه به لحاظ مالی چه به لحاظ احساسی، بسیار بهتر از یک قطعه زمین خالی است. اما این مقایسه غلط است. آن ها باید ساخت مجموعه ی ورزشی را با تمام ایده های دیگری که به خاطر ساخت مجموعه ی ورزشی غیر قابل اجرا می شوند مقایسه کنند. برای مثال، ساخت مدرسه، مرکز فعالیت های هنری، بیمارستان یا کوره ی زباله سوزی. آن ها همچنین می توانند زمین را بفروشند و با پول آن سرمایه گذاری کنند یا از بدهی های شهر بکاهند.
کلاس درس دچار افول شده و نه فقط کلاس درس، که تولیداتی که کلاس درس می توانست داشته باشد دچار افول شده است. در واقع تولید می شود اما تولید کننده اش خود دانشجو نیست. در یک حالت دیگر این تولیدات می تواند تولیدات fake باشد، یعنی هیچ داده ی درستی در آن وجود نداشته باشد. مثلا دانشجو پرسشنامه را در خانه پر کرده و داده تولید کرده و تحلیل کرده و بعد این شده مقاله ISI. استاد با این ارتقا می گیرد، استادیار می شود استاد، دانشگاه با این تولیدات در رده بندی بالا می رود، و دست آخر رتبه ی ایران در جهان را ارتقا می دهد.
در همین روزگار که ساخته ایم برای خودمان، مجله وزین «روایت» را می توان روی کیوسک ها جست، دانلودها را متوقف کرد، استیکرها را کمی بیخیال شد، از زندگی خصوصی کمی کمتر به اشتراک گذاشت و جستارهای (essay) اصیل خواند و فکر کرد.
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی | مترجم: عادل فردوسی پور
کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» کتابی طولانی اما صمیمی و روان است! حرف اصلی کتاب اینه که بیشتر از قبل به دلایل فکرها، حرف ها، رفتارها و عاداتمون دقت کنیم. برای این منظور مثال های زیادی می زند که کاملاً برای خواننده جا بیفتد و اصطلاحات روانشناسی، جامعه شناسی و فرهنگی رو هم برامون باز می-کند.
صفحه ی 71: چرا در انتخاب هایمان بیش از دو گزینه داریم؟ کوری در برابر گزینه های دیگر
… سیاستمداران معمولا قربانی کوری در برابر گزینه های دیگر می شوند. فرض کنیم شهر تو برای ساختن یک مجموعه ورزشی در یک قطعه زمین خالی برنامه ریزی می کند. طرفداران طرح مدعی اند چنین مجموعه ای برای مردم، چه به لحاظ مالی چه به لحاظ احساسی، بسیار بهتر از یک قطعه زمین خالی است. اما این مقایسه غلط است. آن ها باید ساخت مجموعه ی ورزشی را با تمام ایده های دیگری که به خاطر ساخت مجموعه ی ورزشی غیر قابل اجرا می شوند مقایسه کنند. برای مثال، ساخت مدرسه، مرکز فعالیت های هنری، بیمارستان یا کوره ی زباله سوزی. آن ها همچنین می توانند زمین را بفروشند و با پول آن سرمایه گذاری کنند یا از بدهی های شهر بکاهند.
به محض اینکه هر یک از بخشهای 99 تایی کتاب رو میخونیم با خودمون میگیم: «آره!! راست میگه… چه جالب!» البته بافرض اینکه هدفمون ازخوندن این کتاب ردکردن یا تایید اون نباشه و صرفا با نگاه مشاهده گر بخونیم.
now, Discover your Strengths
Marcus Buckingham and Donald O. Clifton
Our STRENGTHS cave has yet to be discovered. Light your torch and dare to meet the un-met! It takes courage since you discover a real you. It takes perseverance for this is to make a stronger you. Belief, Focus and Positivity can well guarantee your achievement here. Once you call it a discovery, hang around and decode the pictographs by your analytic, reflective and critical thinking. It is then high time you managed your very strengths.
Page 109: StrengthFinder: MAXIMISER
Excellence, not average, is your measure. Taking something from below average to slightly above average takes a great deal of effort and in your opinion is not very rewarding. Transferring strong into something superb takes just as much effort but is much more thrilling. Strengths, whether yours or someone else’s, fascinate you. Like a diver after pearls, you search them out, watching for the telltale signs of a strength.
And having found a strength, you feel compelled to nurture it, refine it, and stretch it toward excellence. You polish the pearl until it shines.
And having found a strength, you feel compelled to nurture it, refine it, and stretch it toward excellence. You polish the pearl until it shines.
در سینه ات نهنگی می تپد
عرفان نظر آهاری
کلام عرفان نظر آهاری در تک تک تمام 60 صفحه محسورت می کند. شروعش که می کنی فاصله گرفتن از زمین را احساس می کنی. در کیمیای متن و تصویرش رها می شوی و حسی را تجربه می کنی اورجینال. حسی که متعلق به خود خودت است و در سینه ات می ماند. سحر این کتاب ازین رو نیز هست که کلامش ماناست. جملات این کتاب بعدها به سراغت می آیند و نجاتت می دهند.
صفحه ی 10:
… از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است. اگر گم شدی از این راه بیا. بلند شو. از دلت شروع کن. شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم.
صفحه ی 33:
می خواهد سوارت شود و آن قدر کوچکت کند، آن قدر مچاله که توی مشت او جا شوی. آن وقت تو را توی جیبش می گذارد و می رود. این همه ی آرزوی اوست.
صفحه ی 28:
در حوالی میدان، بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند… توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص، دروغ و خیانت… هر کس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را.
خواندن بعضی کتاب ها یک باید است.بعضی کتاب ها را باید چند بار خواند، سحرآمیزند. “در سینه ات نهنگی می تپد” از آن کتاب هاست.
من روبروی آن ها
هما گویا
من روبروی آن ها مجموعه ای ست از گفتگوهای هما گویا با هنرمندان نام آشنای سینما، تئاتر و تلویزیون که در چند سال اخیر در روزنامه های شرق، اعتماد، مردم سالاری، بهار و … انجام و چاپ شده اند. قسمت دوم کتاب یادداشت ها و مقالات ایشان در مطبوعات است.
صفحه ی 77: روزنامه اعتماد/4 اسفند 1387/گفتگو با شهاب حسینی
+ سیمرغ بلورین امسال موجب نمی شود تا خیلی از باورهایتان تغییر کند؟
– اتفاق فرخنده ای برای من افتاد تا نتیجه ی زحماتم را که یقینا نتیجه ی زحمات کسانی که به من فرصت دادند هم بود بگیرم؛ سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره ی بیست و هفتم فجر. حال به عنوان کارآموزی که مورد تایید قرار گرفته وظیفه ام بیشتر شده و حال نمی توانم بگویم «راه می روم تا به مقصد برسم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم.» حالا به نقطه ای رسیده ام که باید بایستم و پشت سرم را بنگرم، چرا که مسیری را طی کرده ام که نیاز به مرور دارد…
اهل فن 4 فاکتور برای یک گفتگوی درست و سالم معرفی کرده اند – کیفیت (Quality)، کمیت (Quantity)، ارتباط (Relevance) و روش (Manner).
خانم گویا در گفتگوهایش به شدت به چهار فاکتور بالا وفادار بوده است. ایشان هم اکنون مدیر سایت سینمایی سی و یک نما است.
مارک و پلو
منصور ضابطیان
سابقه ی مطبوعاتی و برنامه سازی منصور ضابطیان از او قلمی رویایی ساخته که می توانید آن ها را در سه گانه ی مارک و پلو، مارک دو پلو و برگ اضافی بخوانید. هر سه کتاب که در چند سال پیاپی توسط نشر مثلث منتشر شده اند سفرنامه های استاد از گوشه و کنار جهان است و کلی جهان بینی با خود همراه دارد. در این کتاب ها از هندوستان رمزآلود می خوانیم تا حوض ماساژ ماهی ها در پراگ و مرکز زرافه ها در کنیا!
صفحه ی 68:
در لبنان آدم احساس امنیت می کند. هیچ وقت نگران این نیست که مبادا کسی جیبش را بزند، مبادا کسی سرش کلاه بگذارد، مبادا کسی بقیه ی پولش را پس ندهد و … یک نوع درستکاری در رفتار همه ی آن ها به چشم می خورد که آدم را شیفته ی خود می کند.
… یک روز در یک فروشگاه بزرگ لباس که مردم برای پرو لباس پشت در اتاق پرو صف می کشیدند، کوله پشتی ام را که کیف پول و دوربین و کلی خرت و پرت در آن بود در اتاق پرو جا گذاشتم و تازه یک ساعت بعد فهمیدم که کوله ام نیست. وقتی هراسان به اتاق پرو رفتم، دیدم کوله و دوربین و بقیه چیزها با آرامش تمام یله داده اند به آینه ی اتاق پرو و هیچ کس هم کاری به کارشان نداشته است.
حواستان باشد قبل از کار مهمی هیچ کدام از این کتاب ها را باز نکنید. آنچنان مسحور متن و تصاویرش می شوید که چشم بر هم بزنید به صفحه آخر رسیده-اید!
OrangeInkGeneratedSuccessfully
رفتن به بالا