از فراز و فرودهای یک زندگی الهام بخش؛ اینجا آرنجینک است، سومین پرتره از پروژه مریم میرزاخانی.

شاید همین آدم‌های دور و برمان. که بسیار نمی‌بینیم‌شان، و وقتی حس رسیدن را تجربه می‌کنند نظرمان به آن‌ها جلب می‌شود. آن‌هایی که می‌شوند همان‌هایی که بهشان نیاز داریم برای الهام گرفتن، برای خسته نشدن. برای امیدوار بودن. آدم‌هایی از جنس خودمان با همان دغدغه‌های بسیار خودمان. اینجا در وطن، یا دورتر، فرقی نمی‌کند. محمدعارف عباسی، برگزیده‌ی دوره‌ی آموزشی نویسندگی آرنجینک و عضو جدید تیم نویسندگان، سومین پرتره از پروژه‌ای جدی برای آرنجینک را نقاشی کرده.

متنی که پیش روی شماست یک جستار ترکیبی است نه جستار فقط علمی، ترکیبی از عشق، علم، اتفاق، اسرار و تجربه.

برای نگارش این متن در جستجوی افراد موفق و موثری که در قید حیات هستند بودم که به شخصیت محبوبی به نام اسماعیل میرفخرایی رسیدم. شخصیتی که لحظه های کودکی و نوجوانی ام با صدای دلنشین و گفتگوی جذابش هیجان انگیز تر شد و به دنبال پرسشهای بیشتری رهنمونم نمود. برای ارتباط با جناب میرفخرایی به دنبال راه هایی بودم که هر چه سریعتر با ایشان هم صحبت شوم به هر شکل ممکن، حضوری، تلفنی و یا شبکه های اجتماعی. در میان این تلاش ها برای برقراری ارتباط با ایشان دوستی گفت که پادکستی تحت عنوان میرکت در دست ساخت دارند با حضور سیاوش صفاریان پور.

به دلیل آشنایی با محمدرضا نوروزی از ایشان خواستم که در این مورد راهنمایی ام کنند که آقای نوروزی در پاسخ گفتند که آقای میرفخرایی از موبایل و شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنند و به عبارت بهتر از دغدغه ها و تنش های ناشی از استفاده از این ابزار و امکاناتش به دور هستند . پاسخ آقای نوروزی مرا با این سوال بزرگ مواجه کرد چرا کسی که خود از طلایه داران و پیشگامان انتشارات اطلاعات در ایران هستند از این ابزار ارتباطی استفاده نمی کنند؟

علی ای حال ایمیل دختر ایشان را از آقای نوروزی گرفته و طی این پیام هدف خود را از برقراری ارتباط بیان کردم؛ تا به این لحظه منتظرم که ایشان پیام مرا دریافت نموده و پاسخ دهند. حالا من مانده ام و جستاری با موضوع یک ایرانی موفق حالا من مانده ام و سوالاتی که در ذهنم جا خوش کرده است حالا من مانده ام و دستانی در مانده در پوست گردو، پوست گردویی از جنس کندوکاو و جستجویی بسیار در صفحات مجازی.

 این جستار تلاشهای من در باب بیان گوشه ایی از زندگی پربار اسماعیل میرفخرایی است. جای بسی تعجب و تاسف است از فردی که از 25 سالگی به عنوان مجری و تهیه کننده و یا دست اندرکار برنامه های علمی و آموزشی هست بجز چند خط تکراری هیچ مطلبی در دست نیست.

 آنجه می خوانید نتیجه مطالعه ی صفحات وب و تماشای کلیپ هایی است تا به وسیله ی آنها بتوانم گوشه ایی از زحمات و تلاشهای این پیشکسوت حوزه رسانه های  صوتی و تصویری را نمایش دهد.

اسماعیل میرفخرایی ؛ سوژه ی نویسنده ی آرنجینک در پروژه ی مریم میرزاخانی

اسماعیل میرفخرایی اصالتی تفرشی دارد و متولد سال 1325 و فارغ التحصیل رشته زیست شناسی در مقطع کارشناسی از دانشگاه تهران و همچنین رشته رادیو و تلویزیون در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه ایلینوی جنوبی هست. وی برنامه سازی در رادیو و تلویزیون را در سال 1345 با ساخت برنامه دانش توانست اولین برنامه ی علمی را در ایران به روی آنتن برد، آغاز کرد، جناب میرفخرایی رزومه علمی و عملی درخشانی دارند همچنین به عنوان نقطه ی عطفی برای بسیاری از افراد موفق که در زمینه ی علمی به درجات بالایی رسیده اند، محسوب می شوند. اتفاقا خود ایشان هم در مصاحبه ایی به این موضوع که الگویی بسیاری از افراد بوده اند، اشاره می کنند. ازجمله شاخص ترین برنامه های علمی که به عنوان مجری در آن حضور داشت پخش زنده پرتاب فضاپیمای سطح نشین آپولو به کره ماه هست هنوز هم با گذشت چند دهه از پخش آن تا اسمی از آپولو می آید با شوق و ذوق خاصی از آن یاد می کند برای حس بهتر بزرگی این حرکت باید گفت که در آن دوره از وضعیت ایران که کمتر کسی به آسمان بالای سرش چشم می دوخت ایشان و تنی چند از همکارانشان به دنبال موضوعاتی بودند که هر چه اندک بتواند بر دانش این مرز وبوم بیافزایند و جالب تر اینکه به صورت زنده اقدام به پخش برنامه ی آپولو نمودند و به طور همزمان شخصی در پشت صحنه ترجمه ی همزمان انجام می دادند که تا آن زمان حرکت جدیدی محسوب می شد. تصور کنید آن لحظه که فضا پیما دچار نشتی می شود و فرمانده ی آن با تکنسین های مستقر روی زمین در حال صحبت برای رفع این مشکل بودند چه لحظه های پر استرسی همراه با بیم و امیدی بود نه تنها برای عوامل اجرایی این پروژه بلکه برای مخاطبین این برنامه در سراسر کشورهایی که این مهم را مشاهده می کردند. در رابطه با دروغین بودن برنامه آپولو از ایشان پرسیده شد با دو دلیل خیلی محکم دروغین بودن این برنامه را رد کردند که زیباترینش این بود زمانی که آلن شپرت به تهران می آید ماکتی از سفینه ی آپولو و همچنین سنگی از ماه را به ایشان هدیه دادند.

افرادی همانند ایشان مثال عینی ستاره قطبی هستند که در تاریکی به ما یاری می دهند تا راه از بیراهه نمایان گردد و به عنوان منبع الهامی برای افراد علاقه مند می باشند که هم اکنون به عنوان محقق و پژوهشگر می شناسیم افرادی چون برادران صفاریان پور.

میرفخرایی حداقل برای منِ مخاطب برنامه های علمی، چون روانشناسی هست که رگ خواب مخاطبش را میشناسد؛ در هر زمینه اطلاعات کامل و گیرایی دارد به گونه ایی که تماشاگرش را میخ کوب می کند، برایتان از نجوم می گوید، از خرس های سمیرم، در برنامه ی ارتباط ایرانی چون منتقد ظاهر می شود، از سینما صحبت میکند، در رابطه با بزرگی و ارزش صدای استاد شجریان می گوید: صدای شجریان بهشت است و بهشت صدای او.

همه ی اینها وقتی جالب می شوند که بدانید  شخصی چون اسماعیل میرفخرایی با این همه برنامه ساختن هایش کاملا اتفاقی و از سرکنجکاوی به صدا و سیما وارد می شود. یعنی دقیقا همان روزی که با همکلاسیش از دانشگاه به سمت منزل روانه بودند و اولین آنتن رادیویی را می بینند برای اینکه بدانند این هیولای تازه احداث چیست و چه کارهایی می کند وارد رادیو شده و سپس به تلویزیون راه پیدا می کند.

 وی هم اکنون به عنوان استاد در دانشگاه های داخل و خارج تدریس می کنند. اما جای خالی دانش وتجربه، صدا و سیمای ایشان نه تنها جایگزین نمی شود بلکه روز به روز در صدا و سیمای مان  احساس می شود.

تمامی عکس‌های مطالب پروژه‌ی مریم میرزاخانی به صورت سیاه و سفید منتشر می‌شوند. عکس‌های سیاه و سفید ماندگارتر هستند.

محمدعارف عباسی

محمدعارف عباسی متولد روز دانشجو، برج قوسِ سال ۷۰. فارغ التحصیل مهندسی صنایع، وی علاقه مند به آسمان شب، تکواندو، گویندگی و تولید پادکست های علمی است.

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *